پایاپایا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

تنها دلیل بودنم

18 ماهگی

هوراااااااااااااااااااااااااااااااا ما دیگه واکسن نداریم. رفت تا 6 سالگی .خدارو شکر که تموم شد. جمعه به مناسبت 18 ماهه شدنت بردیمت سرزمین عجایب بیچاره بابا مهدی از پا افتاد ولی به تو خیلی خوش گذشت بعدش هم یه شام سه نفره خوردیم و یکم خرید کردیم و برگشتیم خونه.اما یکشنبه رفتیم واکسن بزنیم توی این 18 ماه هیچوقت موقع واکسن زدنت من توی اتاق نمیموندم اما اینبار به من گفتن بمونم.بابا مهدی تو رو توی بغلش نشوند و واکسن دستت رو زدن و فقط نگاه کردی و هیچی نگفتی ولی برای پا میخواستن روی تخت بخوابی که مقاومت کردی و نخوابیدی بابا مهدی خواهش کرد اجازه بدن تو بغلش بمونی اونها هم گفتن که من بیام و پاهات رو نگه دارم وووووووووووووااااااااااااااااییییییییی...
11 دی 1391

یلدا

دومین یلدای با تو بودن هم آمد و گذشت و من هنوز در عجبم از این روزهای گذشته!یعنی واقعا 18 ماه از روزی که اومدی گذشت؟خدایا چرا انقدر زود میگذره؟ من هنوز تشنه ام تشنه روزهای کودکیش. تشنه عطر تنش. تشنه وابستگیش.تشنه همه چیزی که الان هست.............. دومین یلدات مبارک همه زندگی من .این روزها که به دومین های زندگیت میرسیم یاد اولین هاش میافتم و به این فکر میکنم که چطور بدون تو روزهام رو سر میکردم و اون وقته که سرم بی اختیار میره سمت آسمون و با چشمهای اشکی بهش لبخند میزنم و از ته دلم ازش تشکر میکنم و هنوز نمیدونم در جواب کدوم کار نیکم تو رو بهم داد. شکرت خدا همیشه برای همه چیز.... امسال خونه خودمون بودیم و مهمون داشتیم تو هم حسابی با ...
4 دی 1391
1